کودک یک ساله گفتار را بهصورت تککلمه شروع میکند. وقتی سنش به یک سال و نیم میرسد، تعداد کلمات افزایش مییابد و در 2 سالگی میتواند جملههای 2 کلمهای بگوید. بهتدریج دامنه کلمات و جملهها و گفتار پیوسته کودک کاملتر میشود. هر کودکی رشد زبان را مثل سایر تواناییهای رشدی- حرکتی در سن مشخصی پشت سر میگذارد و همانطور که مثال زدم، در هر مرحله نشانههایی از رشد زبان بروز میکند. توجه به این نشانهها مشخص میکند کودک تاخیر گفتاری دارد یا نه. مثلا اگر در 2 سالگی هنوز کودکی قادر به بیان تککلمه نیست، باید والدین به گفتاردرمانگر مراجعه کنند.
تشويق در حوزه علومشناختي به رابطه بين هيجان و شناخت و يادگيري بستگي دارد. آنچه را که ما ميفهميم در پيوند يک رابطه هيجاني قرار ميگيرد. اينکه ما مطلبي را خوب ياد ميگيريم يا برعکس، به مولفههاي هيجانياي که دريافت ميکنيم ارتباط پيدا ميکند. از تصميمگيري در مورد خريد يک وسيله ساده گرفته تا تصميم کودک در مورد اينکه کدام درس را بهتر از ديگري ياد بگيرد تحت تاثير مولفههاي هيجاني است.
تشويق هميشه کمککننده نيست
هيجانها به 2 گروه مثبت و منفي تقسيم ميشود که هر کدام تاثيرهاي مخصوص به خود را دارد. براي مثال اگر فرزندتان دست به کاري بزند که دوست نداريد انجام دهد، او را از تماشاي تلويزيون محروم خواهيد کرد. اين واکنش نوعي هيجان منفي است، اما هيجان مثبت ميتواند شکل تعريف، تشويق، پاداش و تمام تقويتکنندههاي رفتاري را شامل شود. اما تشويق هميشه خوب و کمککننده نيست. گاهي يک تشويق بد باعث تغيير مسير زندگي کودکان خواهد شد و آسيبها و پيامدهاي نامطلوبي را همراه دارد. متاسفانه باوري در جامعه وجود دارد که بر اساس آن والدين تصور ميکنند با تشويق ميتوان همه نوع کاري انجام داد، اما واقعيت اين است که بچهها پيامهايي را که از طريق والدين دريافت ميکنند به شکل بسيار دقيقي پردازش ميکنند يعني پيامهايي که ما به بچهها ميدهيم هميشه شکل ثابتي برايشان ندارد.
فرض کنيد شما براي بالابردن عزتنفس فرزندتان و همچنين تشويق او در هر شرايطي او را تشويق کنيد. در واقع، برايتان مهم نباشد فرزندتان چه کاري را و با چه کيفيتي انجام ميدهد و تنها براي دلگرمي فرزندتان تشويقش کنيد، اما واقعيت اين است اگر کودک با انجام کاري روتين و معمولي، بازخوردي از جنس تشويق و تحسين دريافت کند با خود فکر خواهد کرد چرا با وجود انجام يک کار معمولي مورد تشويق قرار گرفته است. در نتيجه 2 اتفاق در دنياي ذهن کودک ميافتد که آسيبزاست. اتفاق اول از بين رفتن اعتبار والدين نزد بچههاست يعني صداقت والدين در برخورد با کودکان زير سوال خواهد رفت. کودک در اين شرايط تصور ميکند والدين به او دروغ ميگويند چون از نظر خودش کار خيلي استثنايياي انجام نداده که مستحق پاداش باشد. اتفاق دوم غيرمنطقي به نظر رسيدن عمل والدين است زيرا فرزند شما خوب درک خواهد کرد که براي تشويق و تحسين او هيچ سند و دليل قانعکنندهاي وجود ندارد. بنابراين اگر والدين مراقب نباشند، رفتار پسنديده و مطلوبي مانند تشويق هم ميتواند اعتبار بزرگترها را زير سوال ببرد و هم ميتواند پيامدهاي منفي را در دنياي ذهن کودکان بر جاي بگذارد. کودک بايد کاملا بفهمد بهدليل کدام يک از ويژگيهاي عملکردي مستحق تشويق و تحسين والدينش است.
اگر کسی در مذاکره به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ میگوید، نباید این مسئله را مطرح کنید. به عبارتی، ما اصلا حق نداریم طرف مقابلمان را ضایع کنیم. چرا که در مذاکره، طرف مقابل، یا همکار من است یا دوست یا یکی از اعضای خانواده من. باید به یاد داشته باشیم که به هر حال، میخواهم رابطهام را با این فرد ادامه بدهم و اگر بخواهم دروغش را به رویش بیاورم، برای خودم نامطلوب خواهد بود. چرا که حرمتها از بین میرود و دیگر به سختی میتوان رابطه را ادامه داد.
درباره این سایت